دل نازک شدم مرتضی. خوشحالم. قبل ترا اوضاع انگاری جوری شده بود که اگه همون فرمون میرفتم جلو حس میکردم قلبم میشه یه تیکه سنگ.  میدونی مرتضی دل باید یه ویژگی هایی داشته باشه به نظرم، دل باید دریا باشه، دل باید نازک باشه، دل باید ساده باشه، من واسه دلم این چیزا رو میخوام.

امشب یه کلیپی دیدم، یه دختر بچه  تو ترافیک جلو یه ماشینی میرقصید، یه دکلمه ای از شعر شاملو بود، یه جمله ش این بود، غم نان اگر بگذارد.

صورتش خوشحال بود مرتضی، بچه بود، صورت بچه ها خوشحاله مگه نه؟  میگم تو دلش چه خبر بود به نظرت؟ وقتی بره خونه حالش چطوریه، هنوز خوشحاله؟ اصلا خونه ای داره؟ نمیدونم چرا وقتی این سوالا اومد تو ذهنم چشام اشک شد، دل نازک شدم مرتضی! 

همش تو سرمه، رقصیدنش، لباسش، حرکت دستاش، لبخند رو لبهاش. غم نان اگر بگذارد. کاش همه حالشون خوب بود مرتضی، هرکی یه جور حالش بده، چرا اینجوری شد؟ قرار بود اینجوری بشه؟

مرتضی یه سوال، ما چیکاره ایم؟ به دنیا اومدیم، بزرگ شدیم، که منتظر باشیم ببینیم چی میشه تا شاید یه روز خوشحال بشیم و خوب زندگی کنیم؟ ما قراره کجا رو درست کنیم؟ همش یه فکرایی تو سرمه، میگم ما کجای این زندگی نکبتی بدقدواره رو باید چکش بزنیم تا صاف شه؟ درست شه، بعد یه رنگی بزنیم روش تا قابل تحمل شه، زشت نباشه انقدر! نمیدونم مرتضی! همش شدم حرف، همش شدم لب و دهن، حالم بده از این اوضاع، حالم بهم میخوره از این نتونستن، از این نکردن، از این همه س. حالم بده مرتضی!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

معلم خلاق مصرف کننده Brandy webraelectric Crystal معرفی برندهای مختلف Karen مرجع هنرمندان kinco تعمیرات تخصصی انواع اینورتر و درایو کینکو راهنمای فارسی تنظیمات دفترچه نصب دریافایل